هفدهم ماه شوال جنگ خندق و نمونه ای از شجاعت و فداکاری امیرالمؤمنین علی علیه السلام از زبان عالم و مفسر اهل سنت حاکم حسکانی در کتابش به نام شواهد التنزیل لقواعد التفضیل .
حاکم حسکانی عالم و مفسر اهل سنت در ذیل آیه 25 سوره احزاب در کتابش بنام شواهد التنزیل از حذیفه چنین نقل می کند که حذيفه گفت: چون جنگ خندق پيش آمد، عمرو بن عبدودّ از خندق گذشت تا اينكه نزديك سپاه پيامبر آمد و مبارز طلبيد. پيامبر فرمود: كدام يك از شما پاسخ عمرو را مىدهد؟ هيچ كس بلند نشد جز علىّ بن ابى طالب علیه السلام كه بلند شد ، ولى پيامبراکرم صلی الله علیه و آله به او فرمود: بنشين، بار ديگر آن حضرت فرمود: كدام يك از شما پاسخ عمرو را مىدهد؟ كسى بلند نشد جز علىّ بن ابى طالب علیه السلام كه بلند شد و گفت: من پاسخ او را مىدهم. باز حضرت فرمود: بنشين، بار سوم رسول خدا صلی الله علیه وآله به اصحاب خود فرمود: كدام يك از شما پاسخ عمرو را مىدهد؟
هيچ كس بلند نشد و على علیه السلام بلند شد و گفت: من پاسخ او را مىدهم. پس پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله در حق او دعا كرد و گفت: او عمرو بن عبدودّ است، گفت: من هم علىّ بن ابى طالب هستم!
پيامبر زره خود را به على پوشانيد و شمشيرش ذوالفقار را به او داد و عمامه مخصوص خود را نه دور بر سر او پيچانيد آنگاه گفت: پيش برو! و چون على رفت گفت: خدايا او را از جلورو و پشت سر و از سمت راست و چپ و از بالاى سر و زير قدمها حفظ كن.
(امیرمؤمنان )على علیه السلام آمد و مقابل عمرو ايستاد ، عمرو گفت: تو كيستى؟ گفت: من علىّ بن ابى طالب هستم، عمرو گفت: تو همان كودكى هستى كه در آغوش ابو طالب مىديدم؟ گفت: آرى، گفت: پدر تو دوست من بود و من نمىخواهم تو را بكشم، على علیه السلام گفت: ولى من [ تا تو در حال شرک وکفر هستی ] مىخواهم تو را بكشم، به من خبر رسيده كه تو به استار كعبه آويختى و با خدا پيمان بستى كه هيچ كس از تو سه تا درخواست نمىكند مگر اينكه يكى از آنها را برآورده كنى، گفت: راست گفتهاند، گفت: يا از آنجا كه آمدى برگرد، گفت: هرگز، چون قريش همواره از آن سخن مىگويند، گفت: يا در دين ما داخل شو و آنچه به نفع ماست به نفع تو و آنچه به ضرر ماست به ضرر تو باشد، گفت: اين درخواست را نيز نمىپذيرم، على علیه السلام گفت: تو سوارهاى و من پياده، در اين هنگام از اسب خود پياده شد و گفت: آنچه از اين كودك ديدم از هيچ كس نديدم، پس بر صورت اسب خود زد و اسب پشت نمود، آنگاه به سوى على آمد.
او مردى بلند قد بود به طورى كه پشت شتر ايستاده را مداوا مىكرد و على علیه السلام بر روى خاك نرمى ايستاده بود و قدمهاى او بر زمين ثابت نبود و شمشير عمرو بالاى سر او بود و زره عمرو كوتاه بود، وقتى عمرو ضربه خود را فرود آورد، على علیه السلام سپر خود را مقابل آن قرار داد ولى انتهاى شمشير به سر على علیه السلام اصابت كرد، به گونهاى كه آن نُه دور عمامه را بريد و به سر او رسيد، على علیه السلام دو پاى عمرو را از پايين با شمشير زد و عمرو به پشت خود بر زمين افتاد و ميان آنان گردى برخاست و شنيدند كه على علیه السلام تكبير مىگويد، پيامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: سوگند به كسى كه جانم در دست اوست كه او را كشت.
نخستين كسى كه به طرف آن گرد و غبار رفت عمر بن خطاب بود كه على علیه السلام را ديد كه شمشيرش را به زره عمرو مىكشد، پس عمر بن خطاب تكبير سر داد و گفت: يا رسول اللّه او را كشته است، پس على علیه السلام سر او را از بدن جدا كرد سپس به راه افتاد در حالى كه در راه رفتن حالت مخصوصى به خود گرفته بود. پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او گفت: يا على اين نوع راه رفتن را خداوند دوست ندارد مگر در اين موضع. آنگاه پيامبر به على علیه السلام گفت: چه باعث شد كه چيزهاى قيمتى او را برنداشتى؟ گفت يا رسول اللّه او با عورت خود مانع از اين كار شد، پيامبر فرمود: مژده باد بر تو يا على! اگر عمل امروز تو را با عمل امت محمد صلی الله علیه و آله مقايسه كنند، عمل تو به عمل آنان ترجيح داده مىشود و اين بدان جهت است كه خانهاى از خانههاى مشركان نيست مگر اينكه با كشته شدن عمرو، سستى ( و ذلت ) بر آن وارد شد و خانهاى از خانههاى مسلمانان نيست مگر اينكه با كشته شدن عمرو، عزت بر آن وارد شد.
شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص: 10 - 12 .
بساتین ...
ما را در سایت بساتین دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : chaidari587 بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 25 خرداد 1401 ساعت: 14:59