پاسخ به یک پرسش اعتفادی

ساخت وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم

سوالي كه مطرح شده است و بعضي افراد مغرض آن را به يك شبهه تبديل كرده اند ، اين است كه در روايات داريم كه رسول خدا(ص) دربارة خودش و امام علي(ع) فرمود:«... لَمْ نَزَلْ نَنْتَقِلُ مِنْ‏ أَصْلَابِ‏ الطَّاهِرِينَ‏ إِلَى أَرْحَامِ الطَّاهِرَاتِ إِلَى أَنْ صِرْنَا إِلَى ظَهْرِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَقَسَمَ اللَّهُ تَعَالَى ذَلِكَ النُّورَ وَ النُّطْفَةَ فَجَعَلَ نِصْفَهُ فِي عَبْدِ اللَّهِ فَجِئْتُ مِنْهُ وَ جَعَلَ نِصْفَهُ فِي أَبِي طَالِبٍ فَجَاءَ مِنْهُ عَلِيٌّ (ع) ، دائما ما از صلب هاي مردان پاك به رحم هاي مادران پاك منتقل مي شديم تا اينكه در پشت(صلب) عبد المطّلب قرار گرفتيم ، پس خداوند اين نور را دوقسمت كرد نصف آن را صلب عبدالله قرار داد كه من از آن متولد شدم ونصف ديگرش را در ابي طالب قرار داد كه امام علي(ع) ازآن متولد شد[1]». در روايات متعدد ديگر داريم كه تنها درمورد خودشان به همين مضمون فرموده است[2].

بنابراين پدران ومادران رسول خدا(ص) وامام علي(ع) تاحضرت آدم وحوا(ع) موحد وخدا پرست بوده اند چون مشركين به صريح آية قرآن نجس معرفي شده است چنانكه مي فرمايد« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَس‏ ...[3]»

از سوي ديگر شكي نيست كه حضرت رسول (ص) و اميرمؤمنان علي(ع) ازنسل وفرزندان ابراهيم خليل اند ودر مورد حضرت ابراهيم(ع) در قرآن كريم مي خوانيم :« وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ في‏ ضَلالٍ مُبين‏ ، هنگامي را بياد آور كه ابراهيم به پدرش آذر گفت: آيا بت ها را به عنوان خداياني [به پرستش] برمي گيري؟! بي گمان من تو و قوم تورا در گمراهي آشكار مي بينم [4]». ازاين آيه به دست مي آيد كه آزر مشرك بوده است.

بنابراين ،‌ اين پرسش مطرح مي شود كه اگر آزر پدر حضرت ابراهيم باشد چنانكه ظاهر آيه اي قرآن مي گويد ، او مشرك بوده ومشرك هم به دليل آية قرآن نجس است ،‌ پس چگونه با عقيده شيعه كه مي گويند رسول خدا(ص) وامامان معصوم از حضرت آدم وحوا تا زمان ولادت شان در اصلاب طاهره و ارحام مطهره قرار داشته اند و با روايتي كه از رسول خدا(ص) دربالا نقل شد قابل جمع است ؟

پاسخ سؤال

قبل از پرداختن به پاسخ اين سؤال چند كلمه بايد توضيح داده شود: 1 ) كلمة والد ،‌ والده ، ولد ، اب ، امّ و ابن .  

1 ) كلمة «والد» فقط به پدر حقيقي ونسبي گفته مي شود درغيرآن استعمال نمي شود.  

2 ) كلمة«والده» نيز فقط به مادرحقيقي ونسبي كه از او متولد شده است گفته مي شود در غيرآن مثلا در مورد مادر رضاعي اين كلمه استعمال نمي شود.

3 ) كلمة«ولد» هم فقط برفرزند حقيقي ونسبي كه از صلب پدرش هست اطلاق مي شود درغير آن اين كلمه به كار برده نمي شود.

4 ) كلمة« اب» معناي وسيعي دارد يعني هم به پدرحقيقي ونسبي گفته مي شود وهم به غيرآن ، بلكه استعمال اين كلمه در غير پدر حقيقي به قدرى زياد است كه ممكن است گاهي معناي اصلي نياز به قرينه پيدا كند. مثلا اطلاق كلمة اب بر عمو دركلام عرب رايج بوده وهست و درقرآن كريم هم استعمال شده است مانند اين آية شريفة كه فرزندان يعقوب گفتند:« نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ...[5]». بديهي است كه حضرت اسماعيل(ع) عموي حضرت يعقوب است نه پدرحضرت يعقوب ولي درعين حال ، براو لفظ اب اطلاق شده است.  

همچنين در روايات وادعيه نيز اين مطلب ديده مي شود چنانكه در زيارت مطلقة امام حسين(ع) كه امام صادق(ع) آن را به يونس بن ظبيان وچند نفرديگر تعليم نمودند، درمورد علي اكبر(ع)آمده است:« اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن‏(ع)[6]» در حالي كه معلوم است كه علي اكبر(ع) فرزند امام حسن(ع) نيست. اما چون امام حسن(ع) عموي اوست ، لذا كلمة اب برآن حضرت اطلاق شده است.  

 راغب درمفردات مي گويد: «الاب: الوالد، و يسمّى كلّ من كان سببا فى ايجاد شيئى او اصلاحه او ظهوره ابا [7]» پدر و هر كه سبب ايجاد، يا اصلاح و يا ظهور چيزى باشد، باو اب گفته ميشود. به معلم وهدايت گرانسان نيز اب گفته مي شود ، چنانكه حضرت رسول(ص) به امام على(ع) فرمود «أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ ، من و تو دو پدر اين امت هستيم [8]».

5 ) كلمة «ابن» نيز همان طور كه درمورد فرزند حقيقي ونسبي بلاواسطه اطلاق مي شود در غيرآن نيز استعمال مي شود. مثلا در قرآن كريم به امام حسن وامام حسين(ع) تعبير به ابن رسول الله(ص) شده است چنانكه در آية مباهله مي خوانيم:« فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ ...[9]» به اتفاق مفسرين شيعه وسني مراد از «ابنائنا» امام حسن وامام حسين(ع) هستند. همچنين به امامان معصوم (ع) ابن رسول الله(ص) گفته مي شود و درروايات، زيارت نامه ها وادعيه فراوان اين عبارت تكرار شده است. با اين كه آن بزرگواران فرزند بلاواسطه رسول الله(ص)نيستند.

كلمة ابن به كساني كه فريفتة دنيا هستند نيز اطلاق مي شود چنانكه امام باقر(ع) فرمود:« وَ اعْلَمْ أَنَّ أَبْنَاءَ الدُّنْيَا هُمْ أَهْلُ غَفْلَةٍ وَ غُرُورٍ وَ جَهَالَة[10] ».

6 ) كلمة«امّ » درزبان عربي هم به مادر حقيقي ونسبي انسان گفته مي شود وهم برغير مادرحقيقي اطلاق مي شود. درقرآن كريم در هردومورد استعمال شده است درمورد مادرحقيقي درآيات زيادي به كار رفته است مثلا دربارة حضرت موسي وزمان ولادت او مي فرمايد:« وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافي‏ وَ لا تَحْزَني‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلين‏ [11]».

در بارة غير مادرحقيقي قرآن كريم كلمة امّ را به  همسران رسول خدا(ص) استعمال نموده وآنهارا امهات مؤمنين معرفي كرده است چنانكه درآية 6 سورة احزاب مي فرمايد:« النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ ...».

باتوجه به مطالب فوق وبيان موارد استعمال كلمات : والد ، والده ، ولد ، اب ،‌امّ و ابن ،‌ پاسخ سؤال معلوم مي شود وآن اينكه :

آزر پدر حضرت ابراهيم نبوده است بلكه عمو يا جد مادري او بوده. دليل براين مدعا اين است كه درقرآن كريم آزر به عنوان «ابّ » حضرت ابراهيم(ع) معرفي شده است نه به عنوان والد او. چنانكه بيان شد اگر تعبير به والد مي شد ديگر چارة نبود از پذيرش اين كه آزر پدر حضرت ابراهيم(ع) بوده. ولي چون تعبير به اب شده وكلمة اب همان طور كه برپدر حقيقي گفته مي شود برعمو، جد مادري ،‌ معلم وهدايت گر انسان ، و... هم گفته مي شود‌، چنانكه دليل قرآني وروايي براين مطلب اقامه گرديد.

علاوه براين كه به گفتة مفسركبير طبرسي در مجمع البيان، زجاج مي گويد هيچ اختلافي بين نسب شناسان نيست كه اسم پدر حضرت ابراهيم(ع)«تارُخ» بوده است. چنانكه درتورات نيز اسم پدر حضرت ابراهيم تارخ گفته شده است[12].

بنابراين اسم پدر حضرت ابراهيم تارخ بوده نه آزر و او عموي حضرت ابراهيم يا جد مادري آن حضرت بوده كه مجازا به او اب اطلاق شده است چون در قرآن كريم درموارد ديگر نيز برعمو اب اطلاق شده است. پس هيچگونه منافاتي باروايتي كه از رسول خدا(ص) نقل شده است مبني براين كه ما هميشه از دراصلاب طاهره وارحام مطهره قرارداشتيم ندارد. 

فهرست منابع

 

  1. قرآن کریم .
  2. ابن بابويه، محمد بن على‏ ‌، عيون أخبار الرضا عليه السلام‏ ، تحقيق وتصحيح : مهدي لاجوردي ، تهران ، نشرجهان ، 1378ق.
  3. ابن شعبه حرّاني ،  حسن بن علي ، تحف العقول عن آل‌‌‌‌‌‌ الرسول(ع)، ترجمة: احمدجنتي، تهران ، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم ، 1387 .
  4. ابن قولويه، جعفر بن محمد ‌،كامل الزيارات‏ ، تحقيق وتصحيح: عبد الحسين اميني ، نجف اشرف ، دار المرتضوية ،‌ 1356 .
  5. فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين( ط- القديمة) ، قم ، انتشارات رضى ، 1375 ش .
  6. مسعودى، على بن حسين‏، اثبات الوصية ، قم ، انصاريان ،  چاپ سوم ، 1384 .


[1] - محمدبن محمد شعيري ،‌ جامع الاخبار شعيري ،‌ ص 16. علي بن حسين مسعودي ،‌ اثبات الوصيه ، ص 133 .  

[2] - محمدبن علي ابن بابويه ، الامالي (للصدوق) ، ص 624 . محمدبن علي ابن بابويه ، كمال الدين وتمام النعمه ، ج1 ، ص 275. و... .

[3] - توبه / 28 .

[4] - انعام/ 74 .

[5] - بقره / 133.  

[6] - جعفربن محمد ابن قولويه ، كامل الزيارات ، ص200.

[7] - حسين بن محمد راغب اصفهاني ، مفردات الفاظ القرآن ، ص 75 .

[8] - محمدبن علي ابن بابويه ، عيون اخبارالرضا(ع) ، ج2 ، 85 . محمدبن احمد فتال نيشابوري ، روضه الواعظين ،‌ ج2 ، ص 322.

[9] - آل عمران / 61.

[10] - حسن بن علي ابن شعبه حراني ، تحف العقول ؛ ص287 .

[12] - سعيدبن هبه الله قطب الدين راوندي ، الخرائج والجرائح ،‌ ج 3 ، ص 1015 . 

 


موضوعات مرتبط: قرآن ونهج البلاغه، دین ومعنویت، جکیده های پژوهش، تاریخ بساتین ...
ما را در سایت بساتین دنبال می کنید

برچسب : پاسخ,پرسش,اعتفادی, نویسنده : chaidari587 بازدید : 141 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 11:22